پردیس شهید باهنر همدان (خواهران)

از بعثت او جهان جوان شد ، گیتى چو بهشت جاودان شد ، این عید به اهل دین مبارک ، بر
جمله مسلمین مبارک.

عید سعید مبعث، آغاز راه رستگارى و طلوع تابنده مهر هدایت و عدالت، مبارک باد

 

بی‏تاب از حرارت تکلیم، از قله «نبوت» باز می‏گردد.

آنک ندای «اقرأ باسم ربک الذی خلق» در جانِ روشن پیامبر صلی‏ الله‏ علیه‏ و‏آله طنین انداخته است .

قرآن، بر قلب مبارک پیامبری نازل می‏شود که امین وحی است و دلسوز مؤمنان...

مردی از نسل ابراهیم، به پیامبری مبعوث می‏شود تا دیگر بار کعبه را از آلایش بت‏ها پاک سازد.

پیامبری می ‏آید تا تجلی رحمتِ خداوند باشد.

پیامبری بی‏تاب از کوه فرود می‏آید که جبرئیل را در افق روشن دیده است.

پیامبری که در رساندن پیام وحی به مردمان دریغ نمی‏ورزد.

آن‏گاه، محمّد رسول ‏اللّه‏ در عرش طنین می‏اندازد:

یا محمّد!

خداوند چه‏قدر تو را دوست می‏داشت که افلاک را به خاطر تو آفرید.

ای که جان پاکت، زحمت درس و مشق نبرد بود و قلبت لوحِ محفوظ علم الهی.

آری! «هو الذی بعث فی الامیّین رسولاً منهم یتلوا علیهم آیاته و یزکیهم و یعلّمهم الکتاب و الحکمة و إن کانوا من قبل لفی ضلال مبین»

سلام بر تو ای پیامبر که بشر را از گمراهی آشکارش نجات دادی و در راه هدایت خلق خدا، به جان کوشیدی و احکام شریعت خداوند را برقرار ساختی!

سلام بر تو که آیین یکتاپرستی را احیا کردی! و خدا را سپاس می‏گوییم که پیامبری چون تو را برای ما فرستاده است

درباره تاریخ بعثت رسول خدا(ص) در روایات و احادیث‏ شیعه و اهل سنت اختلاف است و مشهور میان علماء و دانشمندان شیعه آن است که بعثــت آن حضرت در بیست و هفتم رجب سال چهلم عام الفیل بوده، چنانچه مشهور میان علماء و محدثین اهل سنت آن است که این ماجرا در ماه ‏مبارک رمضان آن سال انجام شده که در شب و روز آن نیز اختلاف دارند،که برخى هفده رمضان و برخى هیجدهم و جمعى نیز تاریخ آن را بیست و چهارم آن ماه دانسته‏اند.
البته در پاره‏اى از روایات شیعه نیز بعثت حضرت محمد(ص) در ماه رمضان ذکر شده؛ مانند روایت عیون الاخبار صدوق(ره) که‏ متن آن اینگونه است:
‏وقتى شخصى به نام فضل از امام رضا علیه السلام مى‏پرسدکه چرا روزه فقط در ماه مبارک رمضان فرض شد و در سایرماهها فرض نشد؟ امام علیه السلام در پاسخ او فرمود:
‏‏«لان شهر رمضان هو الشهر الذى انزل الله تعالى فیه القرآن...»
تا آنجا که می فرماید: «...و فیه نبى محمد صلى الله علیه و آله»؛ یعنى بدان جهت که ماه رمضان همان ماهى است که خداى ‏تعالى قرآن را در آن نازل فرمود... و همان ماهى است که ‏محمد(ص) در آن به نبوت برانگیخته شد... که چون مخالف با روایات دیگر شیعه در این باره بوده است؛ مرحوم مجلسى احتمال تقیه در آن داده، و یا فرموده که باید حمل بر برخى‏ معانى دیگرى جز معناى بعثت اصطلاحى شود. زیرا تاریخ بیست و هفتم ماه رجب به نظر آن مرحوم نزد علماى امامیه ‏مورد اتفاق و اجماع بوده و گفته است:«...و علیه اتفاق‏الامامیة‏».
و اما نزد محدثین و علماى اهل سنت همان گونه که گفته شد، مشهور همان ماه رمضان است، اگر چه در شب و روز آن‏ اختلاف دارند؛ و در برابر آن نیز برخى از ایشان دوازدهم ماه ‏ربیع الاول و یا دهم آن ماه، و برخى نیز مانند شیعه ‏بیست و هفتم رجب را تاریخ بعثت دانسته‏اند. و بدین ترتیب ‏اقوال درباره تاریخ ولادت آن حضرت بدین شرح است: ‏
1- بیست و هفتم ماه رجب و این قول مشهور و یا مورد اتفاق‏علماى شیعه و برخى از اهل سنت است.
2- ماه رمضان(17 یا 18 یا 24 آن ماه) و این قول نیز مشهور نزد عامه و اهل سنت است.
‏3- ماه ربیع الاول (دهم و یا دوازدهم آن ماه) و این قول نیز از برخى از اهل سنت نقل شده.
و اما مدرک این اقوال:‏
مدرک شیعیان در این تاریخ یعنى 27 رجب، روایاتى است‏ که از اهل بیت عصمت و طهارت رسیده؛ مانند روایاتى که در کتاب شریف کافى از امام صادق علیه السلام و فرزند بزرگوارش‏ حضرت موسى بن جعفر علیه السلام روایت ‏شــده، و نیز روایتى که ‏در امالى شیخ(ره) از امام صادق علیه السلام نقــل شده است و از آنجا که ‏«اهل البیت ادرى بما فى البیت‏» گفــتار این ‏بزرگواران براى ما معتبرتر از امثال عبید بن عمیر و دیگران است.
و اما اهل سنت که عموماً ماه رمضان را تاریخ بعثت ‏دانسته‏اند، مدرک آن ها در این گفتار اجتهادى است که از چند نظر مخدوش و مورد مناقشه است، و آن اجتهــاد این است که فکرکرده‏اند بعثت نبی اکرم توأم بــا نزول قرآن بوده، و نزول قرآن نیز طــبق آیه کریمه «شهر رمضان الذى انزل فیه القرآن...» در ماه‏ مبارک رمضان انجام شده، و با این دو مقدمه نتیجه‏گیرى کرده ‏و گفــته‏اند که: بعثت حضرت محمد(ص) در ماه رمضان بوده است، در صورتی که‏ هر دو مقدمه و نتیجه‏گیرى مورد خدشه است؛ زیرا:
‏اولاً- این گونه آیات که با لفظ ‏«انزال‏» آمده، به گفته اهل ‏تفسیر و لغت مربوط به نزول دفعى قرآن کریم است ـ چنانچه مقتضاى لغوى آن نیز همین است ـ نه نزول تدریجى آن، و در این که نزول دفعى آن به چه صورتى بوده و معناى آن چیست.
‏اقوال بسیارى وجود دارد که نقل و تحقیق در این باره از بحث ‏تاریخى ما خارج است. و قول مشهور آن است که ربطى به ‏مسأله بعثت رسول خدا(ص) که به گفته خود آنها بیشتر از چند آیه ‏معدود بر پیغمبر اکرم نازل نشـــد ندارد، و مربوط است‏ به نزول ‏دفعى قرآن بر بیت المعمور و یا آسمان دنیا ـ چنانچه سیوطـــى و دیگران در ضمن چند حدیث در کتاب در المـنثور و اتقان از ابن‏عباس نقل کرده‏اند ـ و عبارت یکى از آن روایات که سیوطى‏آن را در المنثور در ذیل همین آیه از ابن عباس روایت کرده ‏این گونه است که گفته است:
‏«شهر رمضان و اللیلة المبارکة و لیلة القدر فان لیلة القدر هى‏اللیلة المبارکة و هى فى رمضان، نزل القرآن جملة واحدة من‏الذکر الى البیت المعمور، و هو موقع النجوم فى السماء الدنیا،حیث وقع القرآن،ثم نزل على محمد(ص)بعد ذلک‏فى الامر و النهى و فى الحروب رسلا رسلا».
یعنى ماه رمضان و شب مبارک و شب قدر که شب قدر همان شب مبارک است که در ماه رمضان است و قرآن در آن شب یکجا از مقام ذکر به بیت المعمور یعنى محل وقوع ‏ستارگان در آسمان دنیا نازل شد و سپس تدریجاً پس از آن‏ در مورد امر و نهى و جنگ ها بر محمد(ص) فرود آمد. و به این مضمون حدود ده روایت از او نقل شده است.
و متن روایت دیگرى که از طریق ضحاک از ابن عباس ‏روایت کرده چنین است: «نزل القرآن جملة واحده من عند الله من اللوح المحفوظ الى‏السفره الکرام الکاتبین فى السماء الدنیا فنجمه السفرة على‏جبرئیل عشرین لیلة، و نجمه جبرئیل على النبى عشرین‏سنة‏».
یعنى قرآن یکجا از نزد خداى تعالى از لوح محفوظ به‏ سفیران (فرشتگان) گرامى و نویسندگان آن در آسمان دنیا نازل گردید و آن سفیران در بیست‏ شب تدریجاً آن را بر جبرئیل نازل کردند، و جبرئیل نیز در بیست ‏سال آن را بر رسول خدا نازل کرد.
این درباره اصل نزول قرآن در ماه مبارک رمضان و شب قدر.
و ثانیاً ـ در مورد قسمت دوم استدلال ایشان که نزول قرآن را توأم با بعثت رسول خدا(ص) دانسته‏اند.
آن نیز مخالف با گفتار خودشان بوده و مخدوش است، زیرا عموم مورخین و محدثین اهل ‏سنت معتقدند که نبوت و بعثت رسول خدا در آغاز به صورت رؤیا ودر عالم خواب بوده و پس از گذشت مدت ها که برخى آن را شش‏ماه و برخى سه سال و برخى کمتر و بیشتر دانسته‏اند، در عالم ‏بیدارى به آن حضرت وحى شد و جبرئیل بر آن بزرگوار نازل گردید و قرآن را آورد.
و این جزء نخستین حدیث هاى صحیح بخارى است که ازعایشه نقل کرده که گوید:
‏‏«اول ما بدى‏ء به رسول الله(ص) من الوحى الرؤیا الصادقه‏ فى النوم و کان لا یرى رویا الا جاءت مثل فلق الصبح،ثم ‏حبب الیه الخلاء فکان یخلو بغار حراء فیتحنث فیه اللیالى ‏ذوات العدد قبل ان ینزع الى اهله و یتزود لذلک، ثم یرجع ‏الى خدیجه فیتزود لمثلها، حتى جائه الحق و هو فى غار حراء، فجاءه الملک فقال:اقرا...»
‏و البته ما در آینده روى این حدیث و ترجمه آن مشروحاً بحث ‏خواهیم کرد، و این مطلب را تذکر خواهیم داد که در این حدیث جاى این سئوال هست که آیا عایشه این حدیث را از چه کسى‏نقل کرده و آیا گوینده حدیث رسول خدا(ص) بوده یا دیگرى؛ زیرا خود عایشه که در هنگام نبوت رسول الله هنوز به دنیا نیامده بود و قاعدتاً این روایت را از دیگرى نقل کرده است، ولى در اینجا از او نام نبرده...!
‏مگر این که بگویند: این اجتهاد و نظریه خود ایشان بوده که ‏در این باره اظهار کرده‏اند که در این صورت این روایت‏ خود عایشه ‏است و نظریه او است که در این باره اظهار داشته و از باب حجیت‏ روایت‏ خارج شده و مانند نظرات دیگر می شود که لابد براى ‏امثال بخارى که کتاب خود را با امثال آن افتتاح و آغاز کرده‏، حجیت داشته... و به هر صورت پاسخ این سئوال را باید آنها بدهند!
‏ولى این مطلب به خوبى از این حدیث معلوم می شود که میان ‏نزول وحى بر رسول خدا و نزول قرآن فاصله زیادى وجود داشته و توأم با یکدیگر نبوده و در نهایه ابن اثیر در ماده‏ «جزء» در ذیل‏حدیث ‏«الرؤیا الصالحة جزء من سبعین جزء من النبوة‏» می گوید:
‏‏«و کان فى اول الامر یرى الوحى فى المنام و دام کذلک نصف‏سنة، ثم راى الملک فى الیقظة‏».
و نظیر این گفتار را سیوطى در کتاب اتقان ذکر کرده. و بلکه برخى از ایشان فاصله میان بعثت رسول خدا(ص) و نزول قرآن را چنانچه گفتیم سه سال دانسته و به این مطلب‏ تصریح کرده‏اند، که یکى از آن ها روایت زیر است که ابن کثیر آن را صحیح و معتبر دانسته و آن روایت امام احمد بن حنبل است ‏که به سند خود از شعبى روایت کرده که گوید:
«ان رسول الله(ص) نزلت علیه النبوة و هو ابن اربعین سنة، فقرن بنبوته اسرافیل ثلاث سنین، فکان یعلمه الکلمة و الشى‏ء و لم ینزل القرآن، فلما مضت ثلاث سنین قرن بنبوته جبرئیل، فنزل القرآن على لسانه عشرین سنة، عشرا بمکة و عشرا بالمدینة، فمات و هو ابن ثلاث و ستین سنة‏».
‏و نظیر همین گفتار از دیگران نیز نقل شده. و البته ما اکنون در مقام بحث کیفیت نزول قرآن کریم و نزول دفعى و تدریجى و تاریخ نزول و بحث هاى دیگرى که مربوط به نزول قرآن است نیستیم، و اساساً آن بحث ها از بحث تاریخى ما خارج است، و مرحوم علامه طباطبائى و دیگران در این باره‏ تحقیق و قلم فرسائى کرده‏اند که می توانید به کتاب المیزان وکتاب هاى دیگر مراجعه نمایید و تنها در صدد پاسخگوئى به این استدلال بودیم که بعثت رسول خدا مقارن با نزول قرآن نبوده ‏و از این راه نمی توان تاریخ بعثت آن حضرت را به دست آورد.